در راستاي آزادي بيان حذف شد
بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم. آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه
۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه
۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه
۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سهشنبه
۱۳۸۷ اسفند ۱۲, دوشنبه
سفر
الان دقيقا 12 روز است كه من دارم تلاش مي كنم كه بشينم يك كار درست و حسابي بكنم. دقيقا از روز اول اسفند. اما هنوز موفق نشدم حتي يك روز كارهاي مفيد بكنم. بابا جون به چه زبوني بگم؟ اسفند همه اش بايد رفت سفر. مهم نيست كجا و چقدر دور. مهم اين است كه بايد رفت. نبايد نشست اينجا پشت اين ميزها و كامپيوترها. بايد رفت و چرخيد توي خيابان ها. بايد رفت و نفس كشيد به جاي افسوس خوردن پشت پنجره ها
از من گفتن بود
من آدم بدجنسي هستم
گاهي كه به خودم فكر مي كنم مي بينم كه من چقدر قابليت دارم كه آدم بدجنسي باشم. چقدر قابليت دارم كه آدم خاله زنكي باشم. چقدر قابليت دارم كه تنبل و بيكاره اي باشم كه همه زندگي ام رو جلوي تلويزيون بگذرونم. چقدر قابليت دارم كه آدم هاي اطرافم رو آزار بدم. چقدر قابليت دارم كه كارمند تنبلي باشم كه همه وقتم رو سركار يواشكي بازي كنم.
گاهي كه به خودم فكر مي كنم از خودم واقعا مي ترسم