وسوسه باز كردن گودر، خوندن پست هاي بالاترين و يا حداقل سايت عصر ايران كشت مرا
بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم. آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه
اين روزهاي ما
بعد از سه ماه اعتياد هر روزه و هر ساعته به اخبار بالاخره دارم سعي مي كنم به نفسم غلبه كنم و يك كمي از حواسم رو بگذارم براي زندگي روزمره اي كه در اطرافم جريان داره
بعد از دو سال رفتم يك جلسه مشاوره پيش استاد روانشناسي ام و فهميدم كه چقدر دلم براي كتاب، براي دكتر بابايي، براي تي اي (به كسر الف)، براي لاله، براي كلاس هاي كذايي، براي بالا و پايين كردن روان خودم تنگ شده. از تخته اي كه در طول بحث دكتر بابايي سياه اش كرد عكس گرفتم. پشت ميزهاي سفيد، هر نيم ساعت يك بار به عكسش نگاه مي كنم تا مطمئن شم كه تجربه امروز صبحم واقعي بود و زاييده خيال من نبود
بعد از يك مدت طولاني كتاب نخوندن، اين روزها باز كتاب مي خونم.
بعد از مدت ها، امروز هدف دارم. يك موضوع پيدا كردم كه توي زندگي ام بهش بپردازم و از اين بابت واقعا خوشحالم