۱۳۹۸ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

اینجا به روز خواهد شد

مدت زیادی است اینجا ننوشتم. انگار اینجا هم که واسه من مثل خونه دوم بوده همیشه، شامل بایگانی شدن کل بلاگستان شده. لیام ولی انگیزه جدیدم است واسه نوشتن. واسه اینکه این روزها و این لحظه ها رو یادم نره. 

امروز بعد از حدود یازده ماه از بودن خودش و حدود 20 ماه از وقتی که فهمیدم که قراره مادر بشم، این رو توییت کردم. 



"ایمیل زدم برای خانم مدیر یکی از مهدهایی که می خوام برم ببینم. نوشتم من پرستو هستم، مادر لیام یوسفی. خیلی خیلی لحظه عجیب و جمله عجیبی بود. کلا یادم رفت به خانمه چی می خواستم بگم. هنوز گاهی غافلگیر می شم از اینکه من مادر یک موجود درسته دیگه ام. یکی که تا هستیم به هم وصلیم."

خلاصه همه چیز رو میگه. اینکه من هنوز در بهت و تعجبم. اینکه یک نفر هست که آشناترین آدم دنیاست. انگار که من سال های سال است که می شناسمش. لیام جانم.


هیچ نظری موجود نیست: