۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

خشم


من اين رو نمي خوام. تاريخ داره تكرار مي شه. بدي تكرار تاريخ اين است كه براي يك آدم تكرار نمي شه. براي آدم هاي مختلف تكرار مي شه. واسه همين آدم هايي كه توي بطن يك ماجرا هستن نمي فهمن كه اين فقط يك بازي تاريخي است. جدي نيست به خدا. سعي كنيد اين رو بفهميد.


حالم بد است. از ديدن و لمس كرد اين همه بي جسارتي،‌ اين همه ترس، اين همه عشقي كه داره فقط به خاطر ترس حروم مي شه. لعنت به اين مملكت كه ترس هاي اجتماعي اش اينقدر زياده كه همه چيز رو تحت تأثير قرار مي ده. لعنت


لعنت به ما كه وسط اين همه سياهي ياد نمي گيريم كه زندگي كنيم. زندگي به معناي زندگي

هیچ نظری موجود نیست: