۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

آدمي كه منم

مدتي است است در اطرافم يك جعبه بزرگ نون خامه اي (از اون نارنجك هاي خوشگل و خوش هيكل) هي دست به دست مي شه به بهانه تولد دوستي. هر بار كه نگاهشون كردم فكر كردم كه اين زيبارويان دلپذير رو حداقل بايد 5 تا 5 تا خورد تا حالي حاصل شه. عواقب خوردن 5 تا نون خامه اي هم زيادتر از حدي است كه حالا حاضر باشم بپذيرم. واسه همين كلا بي خيال خوردنشون شدم. اما اين نامردها دست از سر من برنداشته و همچنان جلوي چشمانم از اين دست به اون دست مي شن و برام دلبري مي كنن. خلاصه من موندم كه يك عدد بخورم و لذتش رو ببرم يا حمله كنم و 5 تاي فوق الذكر رو بخورم. يا بي خيال خوردنشون بشم.

خلاصه مي گفتم. آدمي كه منم، يك كمال طلب مزخرف است. يك كمال طلب كه حتي لذت رو هم كامل مي خواد. و مزخرف بودنش از تنبلي است. در اينكه به سراغ دستيابي به هيچ كدوم از هدف هاش نمي ره چون از تنبلي حال نداره كه به اندازه كامل بودنش تلاش كنه.

القصه، آدمي كه منم موجود تنبل مزخرفي است.


 

پي نوشت: ياد روزهاي اول دوستي مون با روزبه افتادم كه غرامت هاي في مابين رو به وجه رايج ميان دو انسان شكمو، يعني تعداد نون خامه اي، محاسبه مي كرديم. يادمه يك زمان هايي شده بود كه به اندازه بار يك كاميون بنز نون خامه اي طلبكار بودم

هیچ نظری موجود نیست: