2- اگه وسط نوشتن یک پست غمگین، بری شام خوشمزه نیم اش را روزبه پز بخوری، رنگ و لحن نوشته ات اینجوری عوض می شه. یعنی هر کاری کنی نمی تونی به نوشته غمناک ات ادامه بدی. مجبور می شی شماره بگذاری برای بندها که توجیه داشته باشی برای عوض شدن لحن
3- سی سالگی، سن ترسناک من بوده. داره می رسه و نمی دونم که بعد از اون چه جور روزگاری خواهم داشت. یعنی نمی دونم که دیگه بعد از اون از چی می خوام بترسم. امیدوارم یک هدف ترسناک دیگه انتخاب کنم که به اندازه کافی دور باشه و تصمیم نگیرم که از همه روزهای بعد از سی سالگی بترسم
4- اگر روزبه برای بعد از شام پیشنهاد دیدن سریال هیجان انگیز بده، حتی اگه سومین بار باشه که می بینمش، اونم به من معتاد، به هر حال فاتحه وب لاگ نوشتن رو، چه غمگین چه غیر غمگین خونده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر