۱۳۹۱ اسفند ۱۷, پنجشنبه

از بلوط

دنیای در هم و برهمی است. دیگر رابطه‌ای بین فرستنده و گیرنده برقرار نیست. فرستنده یک پیغام می‌فرستد، گیرنده یک پیغام دیگر می‌گیرد. ایراد ها هم از هیچ دستگاهی نیست. کدهای فرستنده‌ها و گیرنده‌ها فرق می‌کند. دنیای کدهای یک‌ نفره است. یعنی آدم‌ها در سن و سال ماها، دیگر هر کدام برای خودشان کد خودشان را داند. یک آدم‌هایی دور و برشان این کدها را می‌فهمند. اصلا آنها در تاسیس این کدها کمک کرده‌اند. اما وقتی می‌روند یک جا با آدم‌های تازه، دیگر کسی آن کد‌ها را نمی‌گیرد. یعنی می‌گیرند، با معنای دیگر می‌گیرند. این می‌شود که کدهای زیادی در هم گم می‌شوند و از این سر میز به آن سر میز تنها چیزی که می‌رسد، صدای خش خش کدهای ناشناخته است.

برای من به خصوص وقتی خیلی سختی ایجاد کرد این مساله که اومدم تو یک جامعه جدید و توی تعریف کردن خودم توی محیط اجتماع یکهو فهمیدم که چقدر تصویرهایی که از خودم می سازم، براساس کدهایی است که اطرافیان و معاشرین و دوستانم اصلا نمی شناسنش. من هم متقابلا همین. 

هیچ نظری موجود نیست: