۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

برای غزالم

وقتی بودی فقط دو سه روز آخر اردیبهشت مال تو بود. تازه تقسیم با سید و الناز و چند تا دوست دیگه. حالا که نیستی، حالا که رفتی، یا نمی دونم دست از بودن برداشتی، از همون لحظه، همه اردیبهشت شد مال تو. از روز اول اردیبهشت که همه جا پر می شه از هیجان زدگی که "اردیبهشت آمد"، من پر می شم از انکار اومدن لحظه ای و روزی که مال تو بوده و حالا روی هوا معطل مونده. روزی که نه می تونم بگذارمش زمین و بگم یک روز است مثل روزهای عادی دیگه، نه می شه گفت که مال تو است. آخه توی بی وفا دیگه نیستی. یا اینجا نیستی. یا هیچ جا نیستی. لعنت به من که نمی تونم مغزم رو جمع کنم دور یک جمله که بتونه توصیف کنه این وضع رو. وب لاگ نوشتنم حالا این وسط چی است، نمی دونم. شاید فقط تقسیم کردن این بار لعنتی که از اول اردیبهشت کشیدم با خودم و امروز توی اوجشه. تولدت مبارک. اگه هیچ وقتی، هیچ جایی هستی. 

هیچ نظری موجود نیست: