۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

غصه نخور كرگدن. تو هم بك روز مي پري.

مرد نيست و اين تنها واقعيت زندگي است. اين تنها واقعيت زندگي است كه تمام طول شب و روز بايد فراموشش كرد. بايد هي به ياد آورد كه چرا نيست. چرا اين تصميم درسته. چرا بايد صبور بود و روزها رو شمرد. همه روزها و هفته ها رو كه تلاش كني كه نبيني اين واقعيت رو، موفق مي شي بالاخره. يك جايي مثلا تو هفته هفتم ديگه عادت كردي به اينكه صبح كه بيدار شدي دنبالش نگردي. ماكزيمم دنبال رد پاش تو وايبر و ميل باكس مي گردي. ولي هنوز لحظه هايي هست كه يكهو مثل كسي كه داره با سرعت مي دوه و با كله مي ره تو ديوار شيشه اي، مي خوري به يك سدي. يك لحظه طول مي كشه كه يادت بياد كجايي و چرا. يك لحظه كه باور كني كه نيست. تو فاصله زير سي ساعت پروازي ات نيست. يادت بياد يك اقيانوس كبير و يك قاره فاصله هست بينتون. يك روز تموم. باورت نمي شه كه مرد نيست و نو انگار رها شدي توي هوا. بندهايي داري كه به زمين وصله ولي اون بند اصلي نيست و تو تنهايي.
به خودت مي لرزي و اين تنها كاريه كه مي توني بكني. 
اميرحسين مي گه اين به شهود رسيدن فقط يك بار نيست. بارها و بارها قراره تكرار شه. تو لحظه هاي شادي، غم، شكست، موفقيت. بايد پوست كلفت كرد.

به دنياي كرگدن ها خوش آمدي.

هیچ نظری موجود نیست: