۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

دلم تنگه پرتقال من

از لیست همه مفاهیم مسخره عالم یکی هم اینکه اگه هر روز و همیشه برای کسی یا چیزی دلت تنگ باشه، هیچ کاریش نمی تونی بکنی. حتی نمی تونی بگی به اون آدم. خوب دفعه اول. بگه منم همینطور. دفعه بعد بگه ممنون. خوب دفعه بعدش چی بگه. گاهی "دلم برات تنگ شده" ها اینقدر تکراری می شن که دیگه از معنی خالی می شن. مثل "دوستت دارم ها"، مثل "مواظب خودت باش" ها. جمله اش دیگه نشون نمی ده که چقدر معنی توشه. که چقدر حجم حس تو بیشتر و بزرگتر از اون چیزی است که می گی یا می نویسی. چرا بعد این همه سال و این همه پیشرفت تکنولوژی یک وسیله ای یا راهی پیدا نشده که آدمیزاد بتونه حسش رو به اشتراک بگذاره. یا یک چیزی بگه که طرف مقابل بگه "آهان، فهمیدم چی می گی". این دانشمندها معلوم نیست چه کار می کنن پس. اینهمه آزمایش روی موش ها و خرگوشها  و میمون های طفلک کردن، هنوز نتونستن محبت و دلتنگی یکی شون رو به یکی دیگه منتقل کنن یعنی؟ چرا خوب؟

۱ نظر:

ساناز گفت...

من دلم برات تنگ شده. برای هر دومان. دو تا دختر کپلی مانتو مقنعه‌پوش. یک بار توی سلف خواهران بهم گفتی وقتی غذا می‌خوری نمی‌‌‌‌شنوی. از اون روز همیشه موقع غذای خوشمزه خوردن دلتنگت می‌شوم.