بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۸۷ فروردین ۱۵, پنجشنبه
بعد از عيدانه
بعد از اين همه مدت پاشدم اومدم اينجا و نشستم و ميبينم كه چقدر دلم واسه اين يك متر و نيم جايي كه اسمش ميز كار من است و اون چهل و دو متري كه اسمش خونه من است تنگ شده بوده. اين نشونه خيلي خيلي خوبيه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر