اول يك موضوع جديد پيدا ميكني. تكنولوژيك باشه، كاري باشه، فرهنگي باشه، سايت باشه، سريال باشه، كتاب باشه، اصلا فرق نميكنه. مدتي حال ميكني و هر روز ذوق زدهاي ازكشفش. وقت زيادي باهاش ميگذروني. بعد يك مدت ميبيني كه داره از كار و زندگي مياندازتت. يك مدت با عذاب وجدان ميري سراغش و اتفاقا اينجوري خيلي هم كيفش بيشتره. بعد از چند روز ديگه نميتوني هيچ كارياش كني. بايد بگذارياش كنار. يك مدت سعي ميكني زمانش رو محدود كني ولي نميشه. هركاري ميكني نميشه. يك روز اونوقت ديگه قاطي ميكني و تصميم ميگيري تركش كني. اولهاش تنت درد ميگيره. حس و حالت به هم ميريزه. ناراحتي. كلافهاي بعد كم كم عادت ميكني. بعد يك روز يك چيز جديد ديگه كشف ميكني و ...
اين لوپي نيست كه من يكي دو بار توش افتاده باشم. كار هر روز و هر روزم است. همين يكي دو ماه اخير رو اگه بخوام بشمرم يك ليست بلندبالا دارم. فيلم ديدن با روزبه، سريال Lost، بالاترين، Google Reader، سايت imdb، كتاب الكترونيك دانلود كردن، آنلاين داستان خوندن، خيارشور خوردن، ...
عبرتي هم در كار نيست. هنوز دو ساعت نيست كه تصميم گرفتن Google Reader زندگي رو كم كنم. ولي پري شيطون ته ذهنم داره دنبال يك بازيچه ديگه ميگرده. كسي چيز جديدتري سراغ نداره؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر