۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

كتاب هاي من

بعد از يك مدت حرص خوردن از رمان بسيار بسيار بد رضا اميرخاني، بيوتن، ديشب يك كتاب از فرخنده آقايي شروع كردم. از شيطان آموخت و سوزاند. شيوه نگارشش براساس يادداشت هاي روزانه است. نمي دونم چي باعث مي شه اين شيوه خيلي من رو جذب كنه. شايد اينكه داستان رو مي تونم توي قالب زماني بريزم. اينكه مي تونم فكر كنم كه روز شنبه اين اتفاقات افتاده يا روز دوشنبه. يعني يك جورايي به تجسمم از داستان كمك مي كنه. يك كم به بيراهه رفتم. مي خواستم بگم كه قلمش خيلي خوبه. اگرچه داستان بسيار تلخ و تلخي اش تا مدتي زيرزبون آدم مي مونه، اما مي ارزه به خوندنش. حتي اگه نصفه شب مجبور شي بيدار بموني كه ببيني آخرش چي مي شه.

هیچ نظری موجود نیست: