۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

توهم

رفتم شش تا بليط به مقصد بندرعباس خريدم. نه كه فكر كنيد چهار تخته ويژه ها. قيمت اونها سه برابر اين بليط هايي بود كه خريدم. از اين كوپه هاي شش تخته كه تا يك هفته بعد از اينكه از قطار پياده مي شي هنوز صداش توي گوش ات است. بعد شب رفتم مثل اين آدم هاي متوهم بيچاره، خواب ديدم كه بليط‌هام KLM است به مقصد آمستردام و تمام شب حساب و كتاب كردم كه با احتساب كشيدن ساعت ها به جلو، چه ساعتي مي رسم اونجا و بگم بچه ها !!!!!!!!!! چه ساعتي بيان دنبالم. از صبح هر موقع يادم مي افته يك دل سير با خودم به خودم مي خندم.

هیچ نظری موجود نیست: