۱۳۹۱ فروردین ۲۷, یکشنبه

بهترها و بدترها-1

از وقتی اومدیم نیوزیلند (آکلند)، یک اتفاقی که اتوماتیک تو مغزم می افته این است که هی زندگی ایران خودم رو با اینجا مقایسه کنم. البته اینقدر دیگه عاقل و باقل :) شدم که خوشحال نشم از بهترها یا غصه یا حسرت بخورم واسه بدترها. به هر حال هر موقعیت جدید خوبی ها و بدی های خودش رو داره. یک لیست خلاصه ازشون اینها بوده:
1- اولین چیزی که واسه من سخت کرده زندگی در آکلند رو ماشین نداشتن بوده. ساختار این شهر دقیقا مثلا تهران، ساختار جغرافیایی گسترده است. خیلی اطلاعات درست و حسابی ای ندارم ولی ظاهرا چهار تا شهر مختلف بودن که به هم پیوستن و آکلند فعلی رو تشکیل دادن. بعد برای ما که عادت داشتیم در دو ثانیه از سعادت آباد برسیم ته بابایی، بعد یادمون بیفته یک چیزی جا گذاشتیم، برگردیم خونه و نهایتا ناهار رو تو تهرانپارس بخوریم، اینکه جابه جایی تو شهر سخت باشه هنوز هضم نشده. اینکه باید اتوبوس ها ببینی و رفت و آمدت رو با ساعتشون تنظیم کنی.
2- دومین مشکل امکان زیر ماشین رفتن در حالی است که خیابون ها همه برعکس هستن. البته هر چی زمان می گذره این مشکل کمتر می شه. البته هنوز وقتی تو ماشین نشستم و یک ماشین از روبرو تو خطی می آد که ایران خط ما بود و اینجا نیست، در حد مرگ می ترسم. احساس می کنم الان حتما شاخ به شاخ می شیم.
3- از دسته خوبی ها، یکی اش این است که آب شهر آکلند اصلا و ابدا رسوب نداره. یعنی نه فشار آب توی شیرهای آب یا دوش حموم هی کم می شه که مجبور شی بازش کنی. نه کتری و قوری و خلاصه ظرف ها رسوب نمی گیرن.
4- حرارت بالای شعله های الکتریکی به علاوه تفاوت ارتفاع سطح دریا باعث می شه غذاها خیلی خوب و سریع می پزن. یک غذایی که تو ایران حدود دو ساعت طول می کشه، اینجا تو 15 تا 20 دقیقه می پزه. برای انسان های تنبل و شکمو این عالیه


این لیست خیلی بیشتر از اینها شماره داره. ادامه اش می دم حتما

هیچ نظری موجود نیست: