۱۳۹۳ آذر ۱۹, چهارشنبه

آرشیو خوانی

1- دلتون اگه برای کسی تنگ شده و اینقدر خوش شانس هستید که وب لاگ داره بشینید آرشیو وب لاگش رو بخونید. انگار اون آدم رو از اول پیدا می کنید. همونقدر به اندازه روزهای اول آشنایی با یک دوست جدید هیجان انگیزه. ولی باید خوش شانس باشید وب لاگ داشته باشه. وگرنه می شه همین روزبه که می ره اونور کره زمین و هیچ راهی برای تسکین دلتنگی تون بهش نمی تونید پیدا کنید. 

2- همین چند روز پیش دوازدهمین سالگرد شروع وب لاگ نویسی  ام بود. بیست و پنج نوامبر. یعنی من دوازده سال آرشیو دارم که با جزییات از فکرا و حس هام نوشتم. شاید اصلا بشینم آرشیو خودم رو بخونم. 

3- خدا نصیبتون نکنه با سی و نه نفر دیگه برید برای کنفرانس تو یک هتلی جایی، دور از شهر. حالا این رو اگه نصیبتون کرد تو این موقعیت نندازتون که همه اون سی و نفر از اقصی نقاط دنیا دیشب پرواز کرده باشن به کشور شما. یعنی با سی و نه نفر آدم گیج، خوابالوی جت لگ تو یک هتل زندانی نشید. از کیوی ها* بدتر، ساعت شش همه رفتن خوابیدن. به نور همین یک چراغ خواب کوچیک قسم از ساعت شش عصر تا الان که یازده شبه هر کاری بلد بودم برای سرگرم شدن کردم. همه شبکه های اجتماعی به روز هستن. همه قرارهای دو سه هفته آینده هماهنگ شدن. کارهای ارائه فردا تموم شده. با هر کی هر جای دنیا بیداره سلام و احوالپرسی شده. دیگه کاری نمونده. ظاهرا باید برم لالایی بخونم خودم رو خواب کنم.


*: نیوزیلندی ها خودشون رو کیوی صدا می کنن که اسم پرونده بومی نیوزیلند است. و بلکه، اون میوه ای رو که ما می شناسیم به همین  دلیل اسم گذاری کردن. فکر کنم بهش می گن kiwi fruit


هیچ نظری موجود نیست: