۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

میانگین خر است یا اورج-علی* باش تا کامروا باشی

میانگین خر است. یعنی یک جوری خر است که اگه نزدیکش باشی نرمال حساب می شی. از هر طرفی که ازش دور شی، چه مثبت، چه منفی، تنها می شی. یعنی احتمال تنهایی ات بیشتره. مثلا تو یک کلاس اگه معدلت از میانگین کلاس خیلی بالاتر باشه می شی "خرخون خودشیرین". اگه خیلی پایین تر باشی می شی "تنبل رفوزه". با یک درجه تخفیف حتی "تنبل تجدیدی".

بحث این است که از هر طرفی که بری تنهایی. اگه پایین تر از میانگینی و تلاش کنی تا بهش برسه یکهو درهای جدیدی به روت باز می شه. آدم های جدیدی که حالا تو رو در سطح خودشون می بینن و دوست دارن. بلدن باهات معاشرت کنن. باعث می شه خوشحال تر بشی در مجموع. از اون که بالاتر که بری، متفاوت تر که بشی ** اون وقت باز جماعت شروع می کنن یک جور دیگه نفهمنت. چون بهشون حس بدی می ده. حالا یا خودت از اون بالا نگاشون می کنی و اونها تو چشمت پوزخندت رو می بینن. یا اونها تو ذهنشون تو رو می برن می گذارن بالا و نگاه عصبانی شون رو پرتاب می کنن سمتت. مهم نیست چی می شه. بالا که بری تنهاتر می شی و شادی ات کمتر. اونجاست که باید بدونی که چرا این کسی هستی که هستی. باید بدونی که چرا  اینجایی تا بتونی تنهایی رو تاب بیاری. بگذارید مثال بزنم. 
مثلا تو جامعه ای زندگی می کنی که زرنگی کردن و دروغ گفتن ارزشه. اگه دروغ نگی و در نتیجه سرت کلاه های گشاد بره، خوب تنهایی. بقیه جامعه هم  از حول و حوش میانگین نگات می کنن و سر تکون می دن که "بیچاره ساده، باز وایسادی سرت رو کلاه گذاشتن؟ کی پس یاد می گیری؟". اگه هم از اونور بوم بیفتی و بشی دروغگوی حرفه ای، خوب دیگه می دونی که نگاه اورج-علی ها مهم نیست. تو هدفت رسیدن به سود-پول یا هر منفعتی است که می دونی. نگاه اورج-علی ها اذیتت نمی کنه. ممکنه راحت تر باشی. ولی خوشحال تر نیستی چون تنهایی. 

یک مثال ساده ترش وقتی است که به آدم ها محبت می کنی. معمولا آدم ها جز به خانواده درجه اول، یا نهایتا دوستان خیلی خیلی نزدیکشون محبت نمی کنن. اورج-علی ها هم معمولا به صورت کاملا اقتصادی سود و زیان، یا هزینه درآمد محبتشون رو می سنجن و بعدش تصمیم می گیرن. میزان دگردوستی یا خدمت رسانی ات به خلق اگه کمتر از میانگین باشه می شی آدمی که توی یک خانواده هم صبح به صبح غذای خودش رو درست می کنه و می شینه می خوره و می ره سرکارش و به بقیه فکر نمی کنه. خوب این آدم می دونه که نتیجه مستقیم رفتارش این است که وقتی هم که کمک بخواد ممکنه کسی کمکش نکنه. این آدم تنهاست و این نتیچه انتخاب خودشه. از اون یکی ور میانگین  ولی  اگه بیفته، می شه یک مامان کلاسیک. معمولا همه فکر و ذکر و کار و بارش  این است که بهترین خدمات رو بده به بقیه. بدون در نظر گرفتن خودش. بدون بهینه کردن خودش. انتظار نداری دیگه آدمی که اینجور مایه می گذاره از خودش تنها بمونه. درسته؟ ولی معمولا تنها می مونه. از میانگین که فاصله می گیره مهربون ترین آدم دنیا هم که باشه، می شه بار خاطر. می شه کسی که می خواد با محبتش آدم رو خفه کنه. همه مون برمی گردیم یک جایی تو سی سالگی مون بهش می گیم "آخه مادر من، اشتباه کردی. نباید همه وقت و انرژی ات رو می گذاشتی واسه ما. باید واسه خودت هم کاری می کردی". ما اورج-علی ها می شینیم حتی براش سخنرانی هم می کنیم. براش توضیح می دیم که از نظر اقتصادی کجای کارش غلط بوده و چرا ما الان بهتر می فهمیم که اون باید می اومده قاطی ما. اینجاست که که لازمه آدمی که اورج-علی نیست بدونه که چرا اون تصمیم رو گرفته. ارزشهای شخصی خودش رو بشناسه و بدونه که اگه محبت می کنه، اگه آغوشش برای همه، یا برای کس خاصی بازه، به خاطر این نیست که انتظار جواب یا جبران داشته که حالا که نمی گیره اذیت بشه. که حالا بشینه بگه اگه می دونستم که محبتم برنمی گرده از اول این کار رو نمی کردم. (که البته اشکال نداره، اگه اینجایید خوشبخت هایی هستی که زیاد از میانگین دور نیستید، بنابراین تنها نیستید). باید بدونه که آغوشش رو باز کرده به خاطر انتخاب خودش و به خاطر عشق. هر چقدر هم همه دنیا بشینن و بگن که قصدش کنترل کردن بچه هاش بوده***،  که اشتباه کرده، که دور از جون شما خریت کرده اون می دونه که توی خودش چی گذشته و می گذره. 
چه نتیجه ای می خوام بگیرم؟ اینکه به نظر نمی رسه که اون مامان محبت کننده سفره و دل و آغوش باز تنها باشه. ولی متاسفانه تنهاست. تنهاست چون همه اورج-علی های عالم با خط کش خودشون می سنجنش و براش خطابه "چرا اشتباه فکر می کنی" ایراد می کنن. می خوام بگم بدونیم که اگه تو هر مساله ای انتخاب کردیم که اورج-علی نباشیم بپذیریم که نتیجه این انتخابمون تنهایی است. بپذیریم و خوشحال باشیم باهاش. دل شکسته نباشی. 

همین.





*: در یک جمع دوستی ای درمورد میانگین جامعه ایران صحبت شده بود، این که فردی باشه که مشخصات و انتخاب هایی معادل مشخصات میانگین جامعه داشته باشه. اسمش رو گذاشتیم average Ali که همین علی-میانگین می شه. دیگه موند توی حرفامون. 
**: نمی گم بهتر بشی. فقط می گم متفاوت تر بشی. 
***: مسلمه که دروغگویی و مادری مثاله دیگه. توش دنبال داستان نگردید. 

هیچ نظری موجود نیست: