زندگی ام تیکه و پاره شده بین هزار نقطه جغرافیایی تو این کره خاکی. من نشستم اینجا اما و محکم و دو دستی چسبیدم به تیکه هایی از زندگی که در فاصله در دسترس جغرافیایی ام هستن و هر روز می لرزم از اینکه یک روزی سهمم از این بخش زندگی هم بغضم موقع تماس گرفتن برای تبریک یک اتفاق خوب یا همدردی برای یک اتفاق بد باشه. زندگی ام هزار پاره شده و اسکایپ فقط پنجره ای بی روح است که از توش می شه تصویری از چیزی که از جانت کنده شده رو دید. و من سخت می ترسم از تیکه هایی که هنوز قراره ازم کنده بشه.
*: به بهانه تولد الیزه و بغضی صدای بهمن و گریه تو گلوی من وقتی برای تبریک بهش زنگ زدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر