۱۳۸۶ مرداد ۱۰, چهارشنبه

پست سوم و شوهر دو در

با توجه به اهميت و علاقه اي كه خانواده محترم حسيني نسب به اين وب لاگ از خودشون در كردن ما دست اندر كار نوشتن پست سوم شديم.
در اين ميان دو در كردن شوهر محترممان كه در روز اول مرخصي پايان دوره سربازي خود عزم سفر نموده و ما را در اين بلاد مزخرف تنها رها كردند، نيز در نگاشتن پست سوم بي تاثير نبوده است.
القصه مي خواستيم تعريف كنيم كه ديشب شبكه دو تلويزيون ايران يك برنامه رو هي تبليغ مي كرد كه مستند هري پاتر بود. آقاي شوهر نيز از ترس اينكه اين مستند پايان داستان جلد هفت را رو كند از ديدن آن ابا كرد. اما ما با كمال اطمينان از اينكه امكان ندارد طي اين ده روز كسي در صدا و سيما جلد هفت را خوانده باشد چه برسد به اينكه برنامه مستندش را هم ساخته باشد، سر تا ته برنامه را ديديم.
همانطور كه مي توانيد حدس بزنيد برنامه درمورد ارتباط انقلاب مخملين با هري پاتر يا بالعكس بود كه خانم جي كي رولينگ دست در دست كمپاني هاي صهيونيستي اين كتاب ها را نوشته و نشانه اش هم جاي جاي فيلم و كتاب بود كه هري پاتر با تكيه بر توانايي هاي خودش و دوستانش بدون دعا كردن يا طلب استمداد يا توكل از خالق يكتا مشكلاتش رو حل كرده بود. بعد هم يك جوري داستان ربط پيدا كرد به شيطان پرستي و اين حرف ها و ما با دهان باز برجا مانديم كه چرا طي اين پنج باري كه هري پاتر را از جلد يك تا آخرين جلد موجود خوانده ايم هيچ وقت متوجه اين ارتباطات نشده ايم.
البته خنديدن به شوهر گرامي براي ترسش از لو رفتن داستان كتاب شماره 7 به جاي خود باقي است چون مجري آن برنامه چندين بار اشاره كرد كه تا به حال 5 جلد از كتاب ها نگاشته شده و 3 جلد اول به صورت فيلم سينمايي صهيونيستي شده اند كه اين خود نشان از به روز بودن اطلاعات نويسنده و كارگردان و كليه دست اندركاران برنامه داشت.
خلاصه اينكه تلويزيون ديدن هم دنياي جالبي است.

۴ نظر:

The Spring Breeze گفت...

haha... kheiliii khoob bood in!

Laleh گفت...

پارانوید به همین می گن!
(منظورم شوهر محترم شما نبود البته)

ناشناس گفت...

سلام پری :)
من هنوز منتظرم بتونم از خونه مرخصی بگیرم بیام تهران :( بالاخره موفق میشم, مطمئنم

Laleh گفت...

با پست چهارم خود ما را مفتخر بفرمایید.

خانواده حسینی