۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

شاملوخواني

از اون حس هايي دارم كه فقط اينجوري درمان مي شه كه بشينم كنار پنجره اي كه داره پشتش برف مي آد، با يك ليوان نسكافه و بلند بلند از حفظ شعر شاملو بخونم.

يعني امروز تحمل اين هواي بهاري، دود و ترافيك پشت شيشه، اجبار به نشستن پشت ميز كار و حفظ نبودن شعرهاي شاملو نيست مرا

هیچ نظری موجود نیست: