بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه
پیری مغز
اینکه آدمیزاد باید برای تمرکز سر کلاس قهوه بخوره، نشانه پیری است؟ نشانه افسردگی است؟ نشانه تنبلی مغز است؟ نشانه چی است؟
کسی هست که مشکل عدم تمرکز داده باشه که نتونه بیشتر از یک ربع روی یک چیزی تمرکز کنه و مغزش بپره بره یک جای دیگه؟ کلا برای به زنجیرکشیدن مغزتون روی چیزی که حتی خیلی هم دوستش دارید چه کار می کنید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر