۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

از من به شما نصیحت

بروید آب دستتان است بگذارید زمین و بعدش به بچه های خود یاد بدهید که شکست معنی ندارد. که موفقیتی که گوشه اش کنده شده باشد، ارزشش صفر نیست. یادشان بدهید که مهم این است که تلاش کرده اند. نه اصلا حتی این هم مهم نیست. یادشان بدهید حتی اینکه "همه" تلاشش را کرده است هم مهم نیست. فقط اینکه تلاش امروزش از دیروزش بیشتر است باید کافی باشد برای اینکه خوشحال و خندان و راضی از خود باشد. که خودش با خودش دعوا نداشته باشد. 
بروید تا شما سی و چند ساله اید و آنها هنوز اینقدر کوچک هستند که حرفتان را باور کنند، اینها رو یادشان دهید. نگذارید بماند برای وقتی که شما شصت ساله شدید و اونها سی ساله. دیر است و حرفتان را باور نمی کنند. ولی تو رو جدتان در شصت سالگی به بچه سی و دو ساله تان نگویید چرا شنبه یکشنبه رفتی مهمانی، درس نخواندی. 

بگذارید این والدهای گنده دست از سر بچه هایتان بردارند. 

نایستید اینجا با آن آب در دستتان. بروید به بچه هایتان بگویید. 

هیچ نظری موجود نیست: