۱۳۹۴ اسفند ۲۱, جمعه

آی عشق، آی عشق. چهره آبیت پیدا نیست *




گذروندن عصر پنج شنبه ای عالی کنار اقیانوس همراه غذای لذیذی که تا نخوردم یادم نیومد چقدر خوشمزه بود. گپ و گفت دوستانه و دیدن زندگی ات از بالا. برگشتن به زندگی و کار جمعه صبح با چرخیدن هزار باره این شعرتوی مغزت:

همه لرزش دست و دلم
از آن بود 
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق، آی عشق
چهره آبیت پیدا نیست. 

(احمد شاملو)


روزهایی هست تو زندگی که باید یاد آدم بمونن. 

هیچ نظری موجود نیست: