۱۳۸۶ شهریور ۱۸, یکشنبه

واي. من دارم خفه مي‌شم. من نياز دارم حرف بزنم. نياز دارم حس‌هام رو دوره كنم. بگمشون. نياز دارم همه بالا و پايين رفتن‌هاي اين چند روزم رو دوره كنم. با يك نفر شريك بشم توشون. نياز دارم خودم رو از بيرون ببينم. نياز دارم حمايت بشم. بغل بشم. نياز دارم حرف بزنم. من امروز مي‌خوام همه حس‌هام رو با يكي درميون بگذارم. نياز دارم بفهمم كه غير طبيعي نيستم و بقيه هم همين موقع‌ها همين حس‌ها رو دارن. من به دوست نياز دارم. روزبه هم ولي بعد از روز خيلي سختي كه داشت، الان خوابيده و حتي به اون هم زنگ نمي‌تونم بزنم.
من دارم خفه مي‌شم و اگه اينجوري شد نگي كه نگفته بودم


۴ نظر:

Laleh گفت...

:(

Unknown گفت...

يه روز دير ديدن باعث نمي شه كه امشب دعتت نكنم. ولي لطفاً فكر نكن كه خيلي پرروام كه خودمو قابل اعتماد مي دونم

ناشناس گفت...

دوست داشتم یه چیزی بگم.یعنی اومدم وب لاگتو بخونم که یه حرفی بزنم دربارش.ولی وقتی خوندم دیدم که حرفی نمیاد برای گفته شدن .ولی دوست پیدا کردن کار سختی نیست

Unknown گفت...

age man too sherkat boodam,hatman khoshhal mishodam ke be harfatoon goosh bedam.
chon hatman ye mogheyi ham hast ke man intori besham...yani kheili vaghta shode, az in be bad ham kheili mishe.
omidvaram ke kasi ro ke morede etemadet bashe peida kardi va bahash harf zadi va ta alan ishala ke khafe nashodi ;)