۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

نمي دانم نامه

اين يك نمي دانم نامه است. نمي دانم نامه، نامه اي است كه حاوي اطلاعاتي از گيجي نويسنده بوده و ميزان و نحوه اين گيجي و تصوير مبهمي از سوالاتي كه منجر به گيجي او شده اند نشان مي دهد. نمي دانم نامه، مثل عملكرد نامه (يا همان كارنامه)‌ نيست. يعني نتايج عملكرد يا كارهاي ما را نشان نمي دهد. بلكه يك مرحله قبل از آن توليد شده و نشانگر عدم آگاهي به تصميمات درست براي ارائه يك كار يا يك عملكرد درست مي باشد.
انواع مختلف نمي دانم نامه هم داريم. در نوع اول آنها نگارنده خودش جواب سوال ها را مي داند. اما در قالب يك نمي دانم نامه دانسته خود را در چشم خواننده كه ممكن است نداند فرو مي كند. خواننده هايي كه نمي دانند چشم درد مي گيرند اما خواننده هايي كه مي دانند يا فكر مي كنند كه مي دانند از خودشون پاسخ هاي توليد مي كنند كه نشون بدن كه چقدر گل هستن كه جواب رو مي دونن. جمله هايي مثل "عزيزم بيا خودم بهت بگم" يا "سوالي داشتي بيا پيش خودم" از نشان هاي اين نوع خواننده ها ست
نوع دوم نمي دانم نامه ها اصلا نوشته نمي شوند. يعني طرف اصلا نمي فهمد كه مي داند يا نمي داند. همينجوري يلخي يك كارهايي مي كند و خيلي هم در بند نگاشتن ندانسته ها نيست. بنابراين به دنبال فرمت اين نوع نمي دانم نامه نگرديد كه "جسته ايم ما و يافت مي نشود"
نوع سوم نمي دانم نامه كه سعي نگارنده بر توليد يكي از آنها است، حاوي يك سوال است. يك سوال بزرگ كه اگه جواب آن را بداني خيلي از گره هات تا آخر مسير باز مي شه. يا حداقل تا پايان مسير گره ها رو بهتر پيدا مي كني. با توجه به گير افتادن حيوان گوش مخملي خود در گل در حال حاضر، توانايي نگارش طنز در مورد نمي دانم نامه سوم در نگارنده موجود نمي باشد. لذا اين مقاله همينجا به پايان مي رسد و از كليه فهيم ها و با سوادها درخواست مي شود كه تو رو خدا به من بگويد، بلكه بدانم. البته لطفا پاسخ هاي شرطي نگوييد. چون اونها رو خودم مي دونم. موضوع پاسخ نهايي بعد از گذشت از همه حلقه هاي شرطي است.

هیچ نظری موجود نیست: