۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

گوشواره

من آدم زیورآلات نیستم. حتی حلقه ام رو هم نمی تونم دستم کنم. همیشه یک رینگ دارم و یک گردنبند ساده تیفانی. جفتشون رو هم یک روزی که با روزبه قرار دوست دختر-پسری داشتیم خریده بودیم باهم. غیر از این دو تا که همیشه دارم کم پیش می اومد که به خودم زیورآلاتی وصل کنم. از یک سال پیش هم با خودم به صورت مبارزه روز به روز مذاکره می کنم و یک مواقعی یک دستبند دستم می کنم. حالا من با این روحیه، امروز از صبح ویار گوشواره کردم. اصلا یک جور عجیبی دلم گوشواره های خوشگل می خواد. هر چی هم به گوشواره های خودم یا اونهایی که تو مغازه های نیوزیلند دیدم فکر می کنم راضی نمی شم. رفتم توی pinterest زدم گوشواره، نیم ساعته دارم دنبال اون گوشواره ای می گردم که دلم می خوادش ولی نمی دونم چه شکلی است. این از مریضی امروزم. 


این هم دوست امروز من، منصفانه. بله. ددلاین هم دارم. ولی معتادتر از اینهام. 

هیچ نظری موجود نیست: