۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه

خوابهاي عجيب

پيچ‌هاي سفيد و پر برف جاده هراز

موسيقي آروم و ملايمي كه توي فضا است

احساس عميق و غمگين من از امروز صبح، نه از ديشب

خواب‌ عجيبي كه ديدم و گريه‌هاي هاي هاي اي كه توي خواب كردم

اشكهام كه آروم و بي‌صدا از گوشه چشمام مي افتن پايين

شقايق كه ساعت‌ها گوشه مهموني نشست و يواشكي اشك‌هاش رو پاك كرد

صورت قرمزش و من چقدر دلم خواسته كه گريه كنم اين سان

كنترل خودم كه جمله "حقت بود، مي‌خواستي فكرهات رو قبلا بكني" از دهنم نياد بيرون

پيچ‌هاي سفيد و پر برف جاده هراز

برفي كه آروم مي‌زنه روي شيشه

قليون توي رستوران دوستان

با همه دوستان، عميد دكتر نشده

برف

چشم‌هاي بسته من و نياز عميقم به بودن تو، بودن شما، بودن من با شما

لذتي كه همه اين سه هفته تجربه كردم از بودن با هم شما

غصه‌اي كه توي دلم گرفته از تموم شدن اين فرصت

دلم كه مي‌خواد اينجا بوديد

دلم كه مي‌خواد اونجا بودم

اينكه چقدر حتي روزي كه سارا رفت، دوست داشتم با هم گريه كنيم

اينكه چقدر روزي كه تو رفتي دوست داشتم گريه كنم

اينكه مغز نداري كه فرار كردي

اگه داشتي كه فرار نمي‌كردي، مي‌موندي و پيچ‌هاي جاده هراز رو كه سفيد سفيد شدن نگاه مي‌كردي

از دوستي جديدم كه هنوز سربر نياورده در نطفه خفه شد

و من كه خودم رو كنترل كردم كه نگم "حقت بود، مي‌خواستي فكرهات رو قبلا بكني"


 

روز خوبي است امروز

به پيچ‌هاي سفيد هراز فكر مي‌كنم

ساعت 10 است

اشكام رو پاك مي‌كنم و خيلي جدي مي‌رم توي جلسه دستورالعمل نويسي براي پروژه جديد شركت كنم

برمي‌گردم و باز به پيچ‌هاي سفيد فكر مي‌كنم

و به تو كه توي خوابم با هم خنديديم

به تو كه همه جمعه رو غصه خوردم به سختي‌اي كه داشتي مي‌كشيدي

يا من فكر مي‌كردم كه داري مي‌كشي

روز خوبي مي‌شد امروز

اگه اينقدر دلتنگ شما نبودم

روز خوبي مي‌شد امروز

۳ نظر:

Laleh گفت...

عزیز دلم گفتن چیزایی که دوست دارم بهت بگم چقدر تکراری شده.
امروز عصر دوباره دوران کرگدن بودن من شروع می شه اما فکر می کنم/امیدوارم که پوستم اون قدرها هم لازم نباشه کلفت باشه...
عاشفتم ها!!ا

PO گفت...

...
:)

del e man am baraa ye har dotoon tang shodeh...

ناشناس گفت...

لحظه هاي باهم بودن
چقدر زود مي گذرد
لحظه هاي بي تو بودن
وچقدر دير مي گذرند