۱۳۸۶ آذر ۱۱, یکشنبه

پياده روي ميان روز در حياط دانشگاه

روزهايي كه آمل مي رم سر كلاس همه ذهن و حواسم به اين است كه ساعت Break بشه و بتونم بيام توي حياط قدم بزنم. آسمون آبي و ابرهاي گوله گوله سفيد كه با باد اينور و اونور مي شن. صداي باد كه مي‌پيچه توي دكل آنتن موبايل و يك هوهوي وحشت برانگيزناك مي كنه. بوي نارنج و نارنگي رسيده روي درخت ها. درخت‌هايي كه مي‌شه يواشكي ازشون ميوه چيد و خورد. اين مي‌شه كه كلاس‌ها نه تنها قابل تحمل مي‌شن كه خيلي هم زود مي‌گذرن.


 

هیچ نظری موجود نیست: