۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبه

فرصت طلبي

بچه كه بودم، شايد حتي تا اوايل دانشگاه، هميشه آدم‌هايي كه به هر دليلي دوستاي نزديكشون رو از دست مي‌دادن واسه دوست شدن به نظرم جذاب مي‌اومدن. حالا اين از دست دادن هر جوري كه بود. از اثاث كشي و نقل مكان دوست سابق به يك محله يا شهر يا كشور ديگه گرفته تا عوض شدن كلاس يا مدرسه. يك جورايي حس مي‌كردم آدم بي‌دوست مونده قابليت خيلي زيادي براي دوست شدن و پذيرفتن دوست صميمي جديد داره. البته اين حس بيشتر درمورد آدم‌هايي تكرار مي‌شد كه من دوست داشتم باهاشون رابطه برقرار كنم و به دليلي مثل اينكه فكر مي‌كردم همه وقتش رو با دوست يا دوستاي صميمي خودش مي‌گذرونه، به خودم اجازه نمي‌دادم كه بهش نزديك شم يا فكر نمي‌كردم جاي واسه رقابت داشته باشم. نكته ديگه اين است كه واقعا آدمي كه به تازگي دوستش رو كه باهاش Time sharing و Time Structuring‌مي‌كرده از دست مي‌ده، شايد به خاطر تنهايي و شايد هم به خاطر اينكه وقت آزاد بيشتري داره، تمايل بيشتري نشون مي‌ده به دوست شدن و ارتباط برقرار كردن با ساير آدم‌هاي موجود توي محيط. به اين قضيه حالا مي‌شه چند جور نگاه كرد:

اول اينكه بعضي وقت‌ها حس مي‌كنم توي روابط اجتماعي دارم پير يا افسرده مي‌شم. مثلا مي‌بينم كه يك آدم تنها شده‌اي وجود داره و مطمئنم كه به نظر اون و خودم، من match ترين آدم اطرافش هستم. اما حوصله انگيزه‌اي ايجاد نمي‌شه توي وجودم واسه ارتباط برقرار كردن و شروع يك رابطه

دوم اينكه به گذشته كه فكر مي‌كنم مي‌بينم رابطه رو با خيلي از دوستاي واقعا صميمي الانم اينجوري شروع كردم.

سوم به اين فكر مي‌كنم كه چرا هيچ وقت توي بچه‌گي‌ام جسارت نداشتم ، يا شايد هنوز هم ندارم، كه اگه يكي به نظرم جذاب مي‌آد و خودش هم خيلي پرطرفداره و دور و برش شلوغه تلاش كنم واسه دوست شدن باهاش. به اين فكر مي‌كنم شايد به اين خاطر است كه من توي پيش‌نويسم Don't Belong‌دارم.

با رها كردن ذهنم براي گشت زدن توي خاطرات بچه‌گي‌ها و فكر كردن به اين موضوع به اين نتيجه مي‌رسم كه من هميشه بايد براي دوست شدن با بقيه، قبلش تصميم مي‌گرفتم. يعني رابطه رو رها برقرار نمي‌كردم. تصميم مي‌گرفتم با يكي دوست باشم يا نباشم. از يك اكيپ بچه‌ها دوري كنم يا با يك اكيپ نزديك‌تر شم. واسم جالب است كه همه افراد يا اكيپ‌هايي رو هم كه تصميم گرفتم باهاشون دوست شم، الان از بهترين و نزديك‌ترين دوستام هستن. اصولا اين رفتار محافظه‌كارانه دوست‌يابي كه در خودم كشف كردم، امروز به نظرم عجيب اومد.

هیچ نظری موجود نیست: