بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه
در حد مرگ خسته
بعضی روزها هم هست مثل امروز، که تا سرحد مرگ خسته ای . اینقدر که نا نداری پاشی بری خونه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر