۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

نوستالژی

1- من آدم نوستالژی بازی ام. یک دوره ای خیلی خجالت می کشیدم و قایمش می کردم. بعد یاد گرفتم کم کم بپذیرمش به عنوان خصوصیت خودم. اینم الان اینجا نوشتم که نگفته از دنیا نرم. 

2- روزبه که رفت کانادا، هارد اصلی ای که روش آهنگ هامون بود رو برد. من اصلا عادت نداشتم برم سراغش و از روی اون آهنگ گوش کنم. وقتی یوتیوب هست و وقتی بیشتر ساعت روزت پای کامپیوتری معمولا اصلا نیاز به آهنگ اینجوری پیدا نمی کنی. ولی از روزی که رفته این تصور که تنها موسیقی غیر آن لاینی که دسترسی دارم همین دوتا فولدر چارتار و همایون  روی کامپیوتر دانشگاه و اون دو تا آلبوم زیبای شیرازی روی لپ تاپ است حس بدی داشتم. حس می کردم که دینم رو به موسیقی پاپ ایرانی ادا نکردم. حس می کردم کجم. یک چیزی تو زندگی ام کمه. کی آخه می تونه بدون داشتن اندی و هایده و شهرام شب پره و ابی زندگی کنه؟ حتی اگه گوش نکنه بهشون؟ این شد که راه افتادم دارم باز از از سر آلبوم دانلود می کنم. تا حالا فول آلبوم سیاوش قمیشی و فرامرز اصلانی تموم شده. امروز تو کار ابی هستم. بعد هر آلبوم رو که شروع می کنم، همه خاطرات دورانی که بیشتر از همه اون آلبوم رو توش گوش می کردم می آد بالا. با "هوای خونه" سیاوش قمیشی کنکور دادم. با "هزار و یک شب ابی" شکست عشقی خوردم ... همین اخیرا هم با "اگه یک روز بری سفر" فرامرز اصلانی روزبه رو راهی کردم بره یک اقیانوس و یک قاره اونورتر. این آهنگها آینه زندگی ما هستن. حداقل زندگی من هستن. 

3-وقتی فکر می کنید ده دوازده تا چیز دارید که بنویسید، وسطش، یا از شماره 2 اش بلند نشید برید سراغ کارهای دیگه. وقتی برگردید غیر از همون دو تا چیز دیگه ای یادتون نمی آد. از من گفتن.

هیچ نظری موجود نیست: