بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۳ شهریور ۱۴, جمعه
روز
روزها معجزه اي دارن. اسم معجزه اش رو نمي دونم. ولي آفتاب كه مي تابه، همه لولوخورخوره ها و ديوانه سازها و مرگ خوارها غلاف مي كنن و نفس آدم بالا مي آد. به پيشينيان حق مي دم كه خورشيد رو مي پرستيدن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر