۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

دوست

من رو جون به جونم کنی رفیق بازم. این جمله رو کوچیک که بودم هم مامانم می گفت. هنوز هم همون آدمی هستم که بودم. هنوز هم زیباترین جای دنیا، بهترین غذای دنیا، هیجان انگیزترین کار دنیا بدون دوست  بهم نمی چسبه.
 یک روزهایی هم مثل امروز می شه که رنگ دنیا عوض می شه. یکهو فاصله ات با دو تا و نصفی از دوست ترین ها بعد ا ز این همه وقت اینقدر کم می شه که تو یک هوا نفس می کشید. 
مریم و ارس و آوش عزیز، خوشحالم که دوباره نزدیکیم. حالا نه به اندازه یک کوچه تو صراف های جنوبی. اندازه دو تا و نصفی اتوبان. ولی همین که فاصله اینقد راست که آدم دستش رو دراز کنه بهتون برسه، نمی دونید چه نعمتی است. خوش اومدید و براتون روزهای پر و شاد آرزو می کنم. 

هیچ نظری موجود نیست: