بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سهشنبه
شوخی روزگار
نیمچه رئیس سابقم تو آکلند، امروز تو فیس بوک نوشته که امروز روز سرد زمستانی ای است. شش درجه سانتیگراد که احساسش سه درجه سانتیگراد است. براش نوشتم دعوتت می کنم بیای کانادا. ولی فکر کردن بهش شبیه شوخی می مونه. زندگی کلا شبیه شوخی می مونه. یک شوخی بزرگ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر