بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه
تسلیم
گاهی باید سفت و سخت ایستاد. نباید ترسید. نباید به قول خارجی ها give up کرد. نباید تسلیم شد. باید هر بار که به ذهنت می رسه که بگی "غیر تسلیم و رضا کو چاره ای" بری یک کاغذ بیاری چاره های ممکن رو لیست کنی. به قول لاله باید اکسل جدید باز کنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر