۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

یکشنبه عصر

نمی دونم چرا هر بار اینجا روبازمیکنم که بنویسم عصر یکشنبه دلگیر است. این بار دیگه هر چی جون و توان و دوست و آشنا داشتم باهاشون جمعه و شنبه معاشرت کردم. حتی لباس ها رو شستم و ناخون هام رو هم گرفتم. یعنی هیچ راه دیگه ای وجود نداره برای اینکه حواس خودم رو از کسالت عصرهای یکشنبه پرت کنم. سریالم هم همین دیشب تموم شده. اینجور موقع هاست که تنها راه حل باقی مونده می شه کار کردن. گفتم کار تازه یادم افتاد. لیست کارهای عقب مونده ام رو اگه بخوام بنویسم بزنم به دیوار باید از این تخته ها بخرم که لوله شه بشه چند صفحه روش نوشت. 
همون بهتر که عصر یکشنبه بشه موسیقی کلاسیک و مشقی که سعی کنم بنویسم. 

هیچ نظری موجود نیست: