۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

I am so disappointed in human beings

(این نوشته چیزی از داستان فیلم incendies لو نمی دهد)


به پیشنهاد مریم نشستیم فیلم آتش (Incendies) رو دیدیم. از فیلم های خیلی خیلی خوش ساختی بود که اخیراها دیدم. من که حداقل چهاربار گذشته ای که سینما رفتم یک جایی از سرعت کم فیلم حوصله ام سر رفته و از شما چه پنهون خوابیدم. فیلم درمورد جنگ است. در طول فیلم خوشحالی که خیلی از اتفاقات بدی که زندگی آدم ها رو تحت تاثیر قرار داده در گذشته افتاده. انگار دنبال این امید واهی می گردی که الان دیگه دنیا امن تر است. بعد یادت می افته که همین الان حداقل در سه تا کشور مختلف همچین جنگی در جریان داره. خانواده هایی هستن که بچه هاشون و زار و زندگی شون رو ریختن توی ماشین. راه افتادن به امید رفتن به جای امن. آدم هایی که با همه سلول های بدنشون می خوان فرار کنن ولی می خورن به مرزها، ایست بازرسی ها، احساس مسوولیت ها. بچه هایی که خانواده شون رو جلوی چشمشون از دست می دن و بارش رو یک عمر با خودشون حمل می کنن. از دنیایی که همین الان داره توش این اتفاقا می افته دردت می آد. در مرحله تلخ و سیاهی هستم از بزرگ شدن که کاملا امیدم رو از بشر بریده ام. 

هیچ نظری موجود نیست: