۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

بی سرزمین تر از باد

یک روزی هم می رسه که آدمیزاد باید یک جایی باشه که بدونه می تونه اینجا بلانسبت شما باسنگ محترمش را بر زمین گذاشته و بشینه. بمونه و زندگی کنه. آدمیزاد باید یک روزی دیگه، ترجیحا تا قبل تر از سی و چهار سالگی حتی، خودش رو از وضعیت سه تیکه بودگی در سه تا کشور مختلف دربیاره. آدمیزاد باید دیگه بدونه که می خواد تو این کشور زندگی کنه، آروم باشه ولی گرم یا می خواد بره اون کشور، بیشتر بدوه و سرد باشه ولی شاید راضی تر. بعد باید بدونه که می تونه هر موقع که دلش از دیدن عکس پدربزرگ پیرش فشرده شد یا هوای بغل باباش رو کرد خودش رو بهشون برسونه. باید بدونی که خلاصه کشور این ور اقیانوس یا اونور اقیانوس. بعد این اقیانوس کبیر لامصب اینقدر بزرگه که اینورش با اونورش یک دنیا فرقه. 
من فقط می گم، یک جایی آدم باید تصمیش رو گرفته باشه. ترجیحا زودتر از سی و چهار سالگی. 

هیچ نظری موجود نیست: