۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

داستان دختری با موهای زیبا که اضطراب دارد

گاهی باید بپذیری که شرایط همینه که هست. مبارزه و تلاش فایده نداره. باید بشینی تا آروم آروم زمان بگذره. امید داشته باشی که زمان کاری در راستای حل گره ات بکنه. گاهی باید بپذیری که تنها کاری که می تونی بکنی این است که دراز بکشی و خودت رو توی اون موقعیت نگاه کنی. سوال اینه که آیا با پذیرفتن دردش کم می شه؟ نه نمی شه. درد هست. ولی وقتی نمی جنگی حداقل خسته نمی شی. موج می آد و می ره و فردا و فرداها دوباره برمی گرده. ولی خوبی  اش این است که نشستی نگاه کردی و می بینی که موج ها همونطور که می آن، می رن. همونطور که لحظه های بد هستن، لحظه های خوب هم هستن. تو لحظه های خوب انرژی جمع می کنی و تو لحظه های بعد خودت رو ناز می کنی. گاهی تنها کاری که از دستت برمی آد همینه. حالا این وسط برای خالی نبودن عریضه می تونی بری موهات رو کوتاه کنی که یک چیزی داشته باشی که تو آینه بهش زل بزنی. 

هیچ نظری موجود نیست: