۱۳۹۳ بهمن ۲, پنجشنبه

من چه شكلي ام

من از آن كله خراب هايي هستم كه خيلي فكر مي كنم. هزار و هفتصد بار به هر حركتم يا اعتقادم فكر مي كنم و هزار و دويست بارش رو هم با اطرافيانم درموردش حرف مي زنم ونظر مي پرسم. ولي وقتي به درستي تصميم يا حركت يا ارتباط مي رسم و معتقد مي شم، ديگه نظر و نيشخند و غر زيرزيركي بقيه پام رو سست نمي كنه. نه كه انتقاد پذير نباشم ها. اتفاقا وقتي كسي بهم نظر منطقي مي ده رو ترجيح مي دم به به به و چه چه الكي. ولي عمدتا ترس از قضاوت ديگران ندارم. چون همه ما در قضاوت خودمون رو تو موقعيت طرف مقابل فرض مي كنيم نه خودش رو كه خوب انحراف زيادي در به درد بخور بودن پيشنهادتمون داره.

پي نوشت ١: بديهيه كه عددها رو درضريب پرستو بايد ضرب كرد.
پي نوشت ٢: يك دسته كامنت جالبي كه من بعد از رفتن روزبه به كانادا مي گيرم اين است كه دوستي با لحني شبيه "يافتم يافتم" بهم مي گه "نمي شد تو هم با روزبه بري؟". معمولا دلم مي خواد جواب بدم كه "خوب شد يادآوري كرديد، وگرنه به عقل خودم كه نمي رسيد" ولي معمولا خانمي پيشه كرده با يك لبخند مليح مي گم "نه متاسفانه"

هیچ نظری موجود نیست: