بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه
غر
روزهای کار، روزهای درد، روزهای بستن چمدون، روزهای احساسات متناقص، روزهای ترس. چند بار دیگه؟ لعنت به چمدان ها و رفتن ها و نبودن ها
۱ نظر:
ناشناس
گفت...
لعنت به ترس های بی دلیل و الکی که فقط مثل وزنه صدکیلویی میچسبه به پای آدم و نمی ذاره بری چند قدم اون ورتر رو ببینی
۱ نظر:
لعنت به ترس های بی دلیل و الکی که فقط مثل وزنه صدکیلویی میچسبه به پای آدم و نمی ذاره بری چند قدم اون ورتر رو ببینی
ارسال یک نظر