۱۳۹۳ بهمن ۲۵, شنبه

احساسات متناقض

اگه بخوان مهاجرت رو با یک کلمه توصیف کنن پیشنهاد من "احساسات متناقض" است. روزهام پر از احساسات متناقض است. می خوام فرصت تجربه زندگی چندین ساله رو که دارم می گذارم و می رم رو توی لحظه های پنج تا بیست وچهار ساعت باقیمانده جا کنم که نمی شه. می دونم که می رم. می دونم که زندگی بعد من اینجا جریان داره. می دونم که زندگی برای من تو محیط جدید و بین دوستای جدید جریان خواهد داشت. می دونم که زندگی آروم و امن خواهد شد در کنار روزبه. ولی بخش بزرگی از دلم داره می مونه. بخش بزرگی که توی پنج روز تا بیست و چهار ساعت نتونستم جاش کنم. بخش بزرگی. 
مهاجرت پر از احساسات متناقض است. 

هیچ نظری موجود نیست: