۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

به زندگی باز می گردیم

هی اینجا عر می زنم از غصه و افسردگی و هوا و اینها، گفتم بیام بنویسم که یک روزهایی هم هست که حال آدم خوب است. که روزش با تلفن مامان و صبحانه عالی شروع می شه، با معاشرت و پیاده روی و هوای عالی ادامه پیدا می کنه. بعد هم آشپزی که منتهی می شه به پیچیدن بوی خوش زندگی تو خونه. اگه می شد بشینم یک دو ساعت درس بخونم که این صدای ونگ ونگ کن اون پشت هم ساکت می شد دیگه دنیا گلستون شده بود. 

هیچ نظری موجود نیست: