۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

قدرت همدردی، نرم افزار دزدی و رادیو ایران

امروز از هیجان انگیزترین روزهای دانشگاه بود. از صبح تا ساعت 3 بعدازظهر کسالت بارترین جلسه آموزشی یا آشنایی با دانشگاه و سیستم آموزشی برای دانشجوی دکترای جدید برگزار شد. علی رغم کسالت بار بودن چون دقیقا چیزهایی می گفتن که شدیدا در دوره فوق لیسانس و به خصوص در سالهای پایان ناپذیر تز باهاشون روبرو شده بودم، حتی نمی تونستم چرت بزنم یا به فکرم اجازه آزادی بدم که به یک نیمچه خواب روزانه یا همون day dreaming خارجی ها برم. برگشتنم به دانشکده مصادف شد با کلی خبر در دنیای شخصی، خبر بردن اسکار توسط اصغر فرهادی، وقت ملاقات گرفتن با یکی از استادهای دپارتمان که چند روز دنبالش بودم. جلسه فوق العاده ای با اون داشتم، فایل چند تا سی دی موزیک پیدا کردم از رادیو ایران در سال 1337. یعنی سالی که مامان من به دنیا اومده. بعد از تصور اینکه چیزی که من گوش می دم رو مثلا وقتی مامانم یک ماهش بوده رادیو پخش می کرده دلم قیلی ویلی می ره.

بعد دیگه اینکه نرم افزارهایی که با خودتون از ایران خارج می کنید رو به هیچ وقت روی کامپیوتر دانشگاه نصب نکنید. حتی اگه مطمئن نیستید که نیاز به شماره سریال دارن یا نه. چون دو ساعت که از پشت کامپیوتر بلند شید، می بینید نرم افزار firewall شبکه دانشگاه هفده هزار تا پیغام illegal software براتون فرستاده و فقط کم مونده بوده تا بر و بچ آی تی با کپسول آتش نشانی بیان بالا سر کامپیوترت

بعد هم اگه استادی به تورتون بخوره که اون هم مثل شما سر پیری (حالا گیرم 32 سالگی) برگشته باشه به درس خوندن، رفته باشه تو یک کشور دور و در گیر زنده بودن، بی پول نشدن، کار پیدا کردن و خلاصه survive بوده، بعد اینها رو با هیجان براتون تعریف کنه و از این بگه که چقدر هم از شما بدتر بوده وضعش که دو تا بچه هم همزمان داشته، یک جور خوبی خوشحال می شید. احساس آرامش می کنید. به خصوص که اگه یک ساعت قبلش اسکار هم برده باشید. که دیگه همه چیز آماده است که برید یک لیوان چایی برای خودتون بریزید بشینید روبروی درخت های خوشگل آکلند از بعداز ظهرتون لذت ببرید.

هیچ نظری موجود نیست: