۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

درس دادن به انگلیسی

این کلاس هایی که من به عنوان حل تمرین توش شرکت می کنم بیشترشون آزمایشگاه هستن. یعنی آزمایشگاه کامپیوتر طوری. اصلا lab رو به فارسی چی ترجمه می کنن وقتی توش قورباغه تشریح نکن، برنامه بنویسن؟
بیشتر جلسه ها از قبل برنامه ریزی شده است و معلوم است از دقیقه اول تا آخر دانشجوها باید چه کار کنن. یعنی هم استاد می دونه هم من هم دانشجوها. بنابراین سوالها قابل پیش بینی. بعضی جلسه ها ولی مدلسازی است. طراحی بانک اطلاعاتی و اینها. بعد من هم باید همزمان فکر کنم به انگلیسی حرف زدنم که هنوز برام درونی نشده و باید به جمله ها و کلمه ها فکر کنم. هم فکر کنم به مدل ساختنم و اینکه اگه بخوای این مدل رو تو مثلا اکسس پیاده کنی چی می شه. بعد اینجوری می شه که یک سوتی هایی می دم که البته نیاز به حفظ آبروی شخص خودم نمی تونم بگم. ولی افتضاحن. یعنی می تونن تبدیل بشن به این خاطره هایی که هر کدومشون وقتی بزرگ شدن برای نوه هاشون تعریف کنن که ما یک استادی داشتیم که بلد نبود انگلیسی حرف بزنه و ....

 

هیچ نظری موجود نیست: