۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

این مال امروز

این پست الان مال امروز باشه. مال دیروز رو هنوز بدهکارم. 
بعد از کلی ماه دوندگی امروز بالاخره بلیط یک سفر برای دو تا کنفرانس رو نهایی کردم. البته هنوز خریده نشده. ولی بقیه پروسه اش دیگه اداری است و من نمی تونم کاری واسش بکنم. هیجان زده ام چون
  • دو تا کنفرانس قراره برم و یک ارائه و یک پوستر دارم. از دیدن یک سری آدم هایی که اسماشون رو همیشه روی مقاله ها دیدم هیجان زده ام. 
  • سفر یک ماهه و کلی جاهای خوب و هیجان انگیز رو قراره ببینم
  • تو این یک ماه به معنای واقعی کلمه دور دنیا رو خواهم زد. یعنی سفرم رو از آکلند به سمت غرب شروع می کنم و از اون یکی ور برمی گردم. می خوام توی راه دقیق نگاه کنم بلکه هم که ویلی فاگ رو ببینم. 
  • قراره سه روز اوایل سفر مامان بابا و برادرم رو ببینم. امید ریاضی زمانی که فکر می کردم می بینمشون یک چیزی تو مایه های دو سه سال دیگه بوده. سرخوش سرخوشم از این نظر
  • قراره روجا رو ببینم و دو هفته باهاش زندگی کنم. به یاد روزهای خوابگاه طرشت، خونه ده ونک. فقط جای روشنا خالی خواهد بود. زیاد و بزرگ
  • یک دوست وب لاگی خوب رو قراره ببینم که خودم امیدوار نبودم حالا حالاها دست بده ببینمش. قراره پنج روز شامل شب سال نو رو با هم باشیم. مشتاقم و خوشحال از اینکه می بینمش و حتی حس نوازش شدگی می کنم از اینکه داره از اون ور آمریکا می کوبه تو سرما به خاطر من می آد اینور.
هیجان همه اینها به حدی است که غیر از وب لاگ نوشتن هیچ کار دیگه ای نمی تونستم بکنم. حالا امیدوارم یک کمی آروم شده باشم و این نیش بازم رو بتونم ببندم بشینم دو کلمه مشق و درس بخونم محض رضای خدا

هیچ نظری موجود نیست: