۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

ته نوامبر نویسی

اول: خوب به عنوان آدمی که والد گریزه و نظم پذیر نیست خیلی، امسال که دوم نوامبر تصمیم گرفتم روزی یک پست برای وب لاگ بنویسم، موفق به نوشتن 21 پست شدم. البته این رو بگم که می تونستم خیلی بیشتر بنویسم. ولی خوب دوست نداشتم وقتی حرفی برای گفتن ندارم بنویسم. روزهای خیلی سخت و عجیبی هم در نوامبر داشتم. روزهای "به کلام نیایند". برای امسال از خودم راضی ام. 

دوم: دارم برای درسی که تابستون می خوام بدم، یعنی زمستون بقیه مردم عالم، مطالب آماده می کنم. روشی هم که طرح درس رو ازم خواستن خیلی بامزه است. از امتحانات و روشهای سنجش شروع می شه. بعد که امتحان ها و تمرین ها و آزمایشگاه ها رو طراحی کردی، حالا می شینی ببینی چه جوری باید بچه ها رو برای پاسخ دادن به اینها آماده کنی. روش جالبی بود. ولی خیلی زیاد و وقت گیره خدایی اش. 

سوم: روزهای خوبی می گذرن. روزهای دور هم بودگی با دوستان جانی، تولد یک کوچولوی خوشگل مامانی بینمون، دوست شدن با خونه جدید و گشتن جاهای جدید شهر. قدم های کوچیک و بزرگ توی رابطه ها و خوب البته این وسط هم کم رنگ شدن و کنده شدن و تموم شدن یک سری رابطه ها. روزهایی که می گذرون رو دوست دارم روز به روز یادم بمونه. لحظه به لحظه. اینقدر بعضی لحظه هاش خوبن که حیفم می آد اگه یک روزی از دست رفتن یادم نباشه که حسشون چی بود. 

چهارم: فکر می کردم مامان بابام رو تا سه سال دیگه نمی بینم. حالا یک فرصتی جور شد که برای فقط سه روز، یک گوشه دنیا ببینمشون. هم داره دلم پر در می آره، هم می ترسم  از  خودم، از حس هام، از اینکه زیادی حس هام رو سرکوب کرده باشم این دو سال، از لحظه ای که بعد از این سه روز دوباره برم. درد اینکه فقط من مامان بابام رو می بینم و روزبه نمی بینه و من خانواده اون رو نمی بینم، و اینکه محمد رو نمی بینم هم خودش هست. خلاصه این تازه شدن دیدارهای اینقدر نقطه های سخت هم داره که هنوز نتونستم بشینم بهش فکر کنم. 

پنجم: سفرم یک ماهه. سه تا کنفرانس داره که تقریبا بزرگترین ها توی حوزه کاری من هستن. تو ایتالیا و هاوایی. بین کنفرانس دوم و سوم هم قراره حدود دو هفته وقت داشته باشم و سه تا دوست فوق العاده رو ببینم. اینقدر خوشحالم و ذوق زده برای این دیدارها که در وصف نگنجد. ته اش ولی که برگردم باید با کله بپرم سر کلاس تابستونی که ازش یک هفته هم گذشته و استاد بینوام جای من رفته درس داره. 

ششم: انگار نوامبر که تموم شده نطق من باز شده تازه


هیچ نظری موجود نیست: