بیشتر از هجده سال است که می نویسم. چیز ارزش داری نیست. واگویه های ذهن خودم است که بعضی روزها می نویسم تا از جست و خیز در مغزم دست بردارن و بگذارن کار کنم.
آدم کم حوصله ای هستم که همه فعالیت های هیجان انگیز عالم بعد از زمانی برام حوصله سربر می شن. این وب لاگ طولانی ترین کاری است تو زندگی ام کردم. برای این است که اینقدر دوستش دارم.
۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه
پررو
يك جلسه رفتم كلاس اسپانيايي. چون كلاس ساعت 7 صبح بود و من تنبل خوابالو ساعت 6 به خاطرش بيدار شدم، بدجوري بهم فشار اومده. از صبح دارم با شدت و صداي بلند Julio گوش مي دم كه زود زبانم كامل شه كه حداقل مزد اين فداكاريم ام رو بگيرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر