خوب اون روز که گفتم شادی می نویسم سه روز پیش بود. برای همون روز نوشتم. ولی برای دیروز و امروز ننوشته بودم. البته این رو بگم که بازی رو کردم. یعنی واقعا در طول روز هی دنبال شادی هام گشتم و الحق و الانصاف که کار می کنه و شادی های خیلی کوچولو رو دیدم.
اینها حالا یک لیست کوچولو از شادی های دیروز و امروز:
- پیدا کردن یک کیف خیلی خوشگل و خوشرنگ پروانه ای به قیمت خیلی ارزون
- تصمیم دیروزم برای اینکه نصف روز رو به خودم مرخصی بدم. برم دم استخر بشینم و خودم رو از همه استرس های عالم رها کنم
- رانندگی تو یک جاده کوهستانی-جنگلی خیلی زیبا به مدت سه چهار ساعت بعد از مدت ها.
- دیدن و بغل کردن یک خانمی که ته یک کوه تو یک مزرعه قهوه بهمون تور داد. اون لحظه ای که رفتم و بهش گفتم دوست دارم بغلت کنم برای خودم خیلی خوب بود. خودم رو اون لحظه دوست داشتم
- حرف زدن تلفنی با دو تا از بهترین دوستام
شادی امروزم؟
این فکر که دارم بعد از سی و دو روز، امشب برمی گردم خونه پیش آدم هایی که دوستشون دارم. پیش روزبه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر