۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

هاوایی

خر دیده اید؟ ندیده اید؟ حتما فکر می کنید باید خرها را گشت پیدا کرد یا دست به پشت گوش مخملی شان کشید؟ اینکه آدمیزاد بیاید هاوایی، دم ساحل، از صبح بنشیند در یک کافی شاپ. خودش را زندانی کند که مشق بخواند. این خودش خریت نیست؟ آدمیزاد بیاید بنشیند روبروی یک پنجره ای که تصویر اقیانوس آبی با درخشش نقره ای و انسان های خوشحال و خندان را قاب کرده، بعد حل تمرین بنویسد، ماتریس نمره دادن درست کند، سوال امتحان طرح کند، این خریت نیست؟ اگر نیست اسم دیگری برایش پیشنهاد دارید؟ اینکه آدمیزاد اندازه فرصت های زندگی اش نباشد یا اینقدر هندوانه دستش داشته باشد که اگر بخواهد دماغش را بخاراند، مجبور باشد راه رفتن در ساحل به این زیبایی را از دست بدهد، اسمی برایش دارید؟

پی نوشت: دیگر آرزوی جهانگرد شدن ندارم. حداقل جهانگرد بدون روزبه نمی خوام باشم

هیچ نظری موجود نیست: